کد مطلب:225299 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:190

بیان اقدامات سپاه روس به خراسان و شهر طوس و جسارت به گنبد مطهر انیس النفوس
در شرح و بیان این قضیه در جراید وقایع دولتیه و ملتیه و مرقومات اغلب اهالی مشهد مقدس و سایر روزنامه نگاران دول عدیده خارجه به اختلاف اقوال و تباین اخبار به تفصیل و اجمال نگارش داده اند و نمی توان بعضی ازین مسطورات را مقرون به صدق كامل و علم و بصیرت كافی و مصون و محفوظ از غرض و بغض شمرد و این بنده حتی الامكان در مقام استطلاع و استفسار برآمدم و چند سال به اخبار وارده نظر می گماشتم و چون بی مخالف نبود نتوانستم به اطمینان قوی به عرض این حكایت جسارت نمایم تا گاهی كه از غرایب اتفاقات و عجایب پیش آمدها یكی روز كه در منزل نشسته و بكار خود اشتغال داشتم پاكتی بیاوردند و به من بدادند كه به این عنوان بر روی پاكت نوشته بودند: طهران سفارشی است 7487 در كوچه چاپخانه پهلوی خانه مرحوم لسان الملك به شرف ملاحظه جناب مستطاب عمدة العلماء و العرفا و زبدة الحكماء و العظماء فواضل



[ صفحه 333]



و فضایل مآب كرامت و سعادت انتساب وحید العصر فرید الدهر آقای میرزا عباسقلی خان سپهر صاحب ناسخ التواریخ سلمه الله تعالی مشرف شود مرقومه 22 محرم محترم 1331 ابن الرضائیه سوار علی از مشهد و مهری كه بر لاك روی پاك زده بود سید شهسوار علی شاه ابن الرضا 1312.

پاكت را بازكردم كتابچه كه با جوهر سیر و نزدیك سرمه نوشته و در لفاف كاغذ دو صفحه سفید با قلم آهن و جوهر سرخ رنگ نهاده درآوردم در عنوان كاغذ نوشته است: یا علی مدد عرض می شود راقم حروف معرفی خود را خدمت جنابعالی می كند كما قال الله تعالی:«و جعلناكم شعوبا لتعارفوا» بنده سید شهسوار علی شاه ابن الرضا منصور التولیه آستانه مقدسه رضویه از احفاد مرحوم شاه ولی شاه نعمة الله ولی هستم.

و بعد از آن شرحی از مصاحبین خود مرحوم مغفور میرزا غیاث الدین دیب كاشانی كه در آن اوقات در آن آستان ملك آشیان مشغول عبادت و یكی از افضلا و عباد و زهاد زمانه و دیگر برادر مهتر آن مرحوم جناب آقا میرزا علی محمد خان مجیر الدوله رئیس اداره انطباعات دولت علیه كه از فضلا و ادبای عصر و در آن زمان در آن آستان عرش بنیان به زهادت و عبادت و از طرف دولت مشغول خدمت و جناب مستطاب آمیرزا احمد مجتهد كاشانی و جناب میرزا محمد حسن خان ملك الحكما پسر مرحوم میرزا محمد خان ندیم باشی ابن مرحوم میرزا محمد حسین خان ملك الشعراء كاشانی كه با این بنده نگارنده منتهی به یك پشت می شوند و سالها است در مشهد مقدس رضوی صلوات الله علیه مشغول خدمت به ابناء وطن و همشیره زاده ایشان در حباله نكاح این سید مرتاض مجاهد است رقم كرده اند و می نویسند. راقم حروف ابن الرضا درست تا سه شب و روز ازین غم و الم گریه می كردم تا چهار ماه درست ناخوش و بستری و بیمار شدم تا شبی حضرت امام زین العابدین علیه السلام را در خواب دیدم و امر به صبر و سكون شده اطمینان قلبی حاصل شدمی



[ صفحه 334]



و چون به تعمیر بقعه مباركه پرداختند گریه فی الجمله موقوف گردید و این مصیبت نامه را نوشتم و یك نسخه برای پادشاه حیدر آباد دكن نواب مریخ خان علی شاه فرستادم.

چون حضرات ادبای سابق الذكر فرمودند كه جناب آقای سپهر به جانب ادیب نوشته اند كه از حالت اغتشاش مشهد مقدس بنویسند تا در ذیل احوال حضرت امام رضا علیه السلام بالمناسبة از مجلدات ناسخ التواریخ مندرج نمایند.

اگر در دریا قطره امكان دارد كه گنجایش نماید همین مصیبت نامه را درج احوالات حضرت جدی علی بن موسی الرضا علیه السلام فرمائید كه ممنون می شوم.



خرد نبود به معدن زر فكندن

به دریا دربكان گوهر فكندن



دیگر این كه زمانی كه همین سواد را می نوشتم دو روز دیگر نصفه نوشته به تعویق انداختم در خواب ارشاد حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله و سلم سواد مصیبت نامه را زودتر به انجام رسانیده خدمت جناب آقای سپهر روانه نمائید كه كار ثواب است لهذا امتثالا لامر جدی بزرگوار صلی الله علیه و آله سواد برداشته تقدیم شد اگر قبول افتد زهی عز و شرف چون كه خط من زشت است عفو فرمائید و از جواب عریضه هذا سرافراز فرمائید زیاده عرضی ندارد وقت ظهر 21 محرم محترم 1331 ابن الرضا سید شهسوار علی شاه.

چون این شرح مفصل مبسوط كه در یازده ورق بهر دورویه نوشته و نقشه گنبد مطهر و ایوان مبارك امام علیه السلام و مسجد گوهرشاد و ایوان آن مسجد عظیم البناء را و صدماتی كه از گلوله توپ و تفنگ وارد در یك ورق نموده بدیدم و پاره ای ثقات رجال از جمله جناب مجیر الدوله كه از خراسان به طهران مراجعت كرده بدیدند تصدیق بر حجت حكایت و مسطورات این سید بزرگوار نمودند و ما نیز خلاصه آن را در این مقام ارتسام می دهیم و اگر لازم و مناسب از پاره ی مرقومات دیگر هم بعد از ختم آن تائید می دهیم.

این سید نبیل بعد از خطبه كه حاكی از مصائب وارده كه از بدایت امر تا



[ صفحه 335]



زمان به این مكان مقدس روی داده است. می نویسد: واضح است كه سلطنت اسلامیه ایران سلطنتی بود كه سلاطین زمین اساطین بارگاه جبروت الهی و مطاع جمیع دول روی زمین و ملك الملوك و سلطان السلاطین خوانده می شدند چون حضرت خاتم الانبیا صلی الله علیه و آله به دعوت خسرو پرویز به دین اسلام نامه فرستاد و پرویز از ادبار بخت نامه نامی را بدرید آن دولت قوی صولت بپژمرید و آخر الامر جزو ممالك اسلامیه گردید و سلطنت و ابهتی عظیم و مثل هارون و مأمون از خلفای عباسی پادشاهانی عظیم الشأن یافت كه تختگاه ایشان در مرو و طوس گشت و بانك جبروت ایشان از مركز آبنوس و جبروت درگذشت و بعد از آن در فتنه سلاطین مغول و گوركانیه و محاربات با دیگر سلاطین به ویرانی روی آورد و در نوبت سلطنت صفویه جانب آبادی و ترقی گرفت.

و همچنین در زمان سلطنت نادرشاه مملكتی نامدار و كثیر الاقتدار شد و در زمان طلوع اختر سلاطین قاجاریه نور الله مراقدهم و ابدالله ملكهم كه در ترویج دین اسلام و تشیید شریعت سید الانام و احتكام دین مبین ساعی بودند بر رونق و عظمت بیفزود و در تزیین و تعمیر مشاهد مقدسه كوششی بسزا رفت.

و شاهنشاه شهید سعید ناصر الدین شاه را به ملك الملوك و شیخ الملوك نظر احترام و احتشام می نمودند و در زمان سلطنت شاهنشاه مینو جایگاه مظفر الدین شاه طاب مثواه به واسطه ترحم و تفضل و عفو و اغماض آن پادشاه اشرار قوت گرفتند و ضعفا در آزار افتادند و ولایات و ایالات به حالت انقلاب و اضطراب افتاده كار به جائی پیوست كه خواهان دولت مشروطه شدند و آن پادشاه رؤف كه طبعا خواهان عدل و انصاف و آسایش مخلوق بود بپذیرفت و فرمان مبارك در قبول این امر صادر و مجلس شورای ملی را اجازه افتتاح داد و در همان اوقات به جوار رحمت خداوند واهب العطیات شتافت فرزند ارجمند كامكار نامدار و ولیعهد دولت ابد قرارش اعلی حضرت اقدس همایون محمد علیشاه ادام الله ظله العالی بر تخت سلطنت موروثی و استحقاقی برآمد و بطوری كه مذكور شد پس از دو سال و كسری سلطنت به ترك سلطنت بگفت.

و دولت روس به هوای تسخیر پاره ای ممالك ایران كه آمال قدیمی او بود



[ صفحه 336]



برآمد و بهر اسباب كه توانست با مساعدت دولت انگلیس موجبات انقلابات ممالك و ایلات و احشام و احزاب و قبایل و طوایف ایران و اختلاف و خصومت مابین این طبقات را فراهم ساخت چنان كه شرح و بسطش در تواریخ و روزنامه های دولت ایران و سایر دول مسطور است.

و این مملكت دائما به قتل و غارت و اسر و تاراج و تخریب عمارات و ظهور مخالفین و فزونی خسارات دچار شد و به طوری كه اشارت رفت دیگر باره پادشاه جوان را فریب داده به مملكت ایران و حدود استرآباد و مازندران آورده دیگر باره به ممالك روس بازگردانیدند زیرا كه جمعی از خائنین كه در این ورود شاهنشاه به مملكت ایران خائفین بودند در مهام مملكت اختیارات تامه یافته و بیم ناك شدند كه اگر پادشاه بر سر تخت و گاه بیاید سزای ایشان را در كنار نهد لاجرم مستدعیات روس و امتیازات و اعتباراتی كه می خواست و مقبول نمی گشت پذیرفتار شدند تا از آن اندیشه برآسودند و چون جماعت روسیه به مهام خود نایل شدند انجام مآرب و مقاصد خود را در فتح مملكت خراسان كه اعظم ممالك ایران و محل خوابگاه حضرت سلطان سلاطین دنیا و آخرت و مخزن خزاین نفیسه بدیغه عتیقه و سر حد مملكت و در حقیقت كلید مداین و شهرهای ایران است دیدند چه از آنجا به طرف هندوستان كه مملكت بزرگ جهان و در تصرف دولت انگلستان است راه می گشودند و با چند هزار تن مرد لشگر و سی عراده توپهای شربنل و مسلسل و قلعه كوب شهرآشوب به خاك خراسان و ارض اقدس و مشهد مقدس وارد شدند.

چون اهالی شهر مشهد مقدس از بركت قبر اقدس امام علیه السلام بیشتری به حلیه ی ایمان و قدس و عبادت و تقوی آراسته و غالبا دست از جهان برداشته از عوالم و خیالات مردم روس با خبر نبودند بلكه ایشان را دوست و عدالت شعار پنداشته ورود سپاه ایشان را برای خود و دفع اشرار و اعدای شهر و دین مبارك انگاشتند و به مقام دفع و منع برنیامدند و پاره ای نیز به آن گمان بردند كه ایشان به حمایت شاهنشاه



[ صفحه 337]



سابق محمد علیشاه آمده و سخت مسرور می شدند و به همین خواب خرگوشی مدهوش بودند و از حیل مختلفه این خصم محیل قوی پنجه خبر نداشتند.

چون سرداران و رؤسای روس این حالت صبر و سكون و تسلیم را در مردم شهر دید و معلوم كرد كه راه جنگ و ستیزی ندارد در آن اندیشه رفت كه اسباب قتل و غارتی فراهم كرده به آن بهانه شهر را مفتوح سازد، لاجرم یوسف خان هراتی مهاجر را كه از جمله اشرار و پیوسته مقصر دولت ایران بود و كارگذاران دولت درصدد اخذ و عقاب و نكالش بودند به تحریك خود آنها به قونسول گری دولت روس پناهنده شد و قونسول او را فریب داده گفت سلطنت روس با شما مسلمانان دوست و الیف است و می خواهد پادشاه شما محمد علیشاه را دیگر باره بر تخت سلطنت بازگرداند اكنون صلاح این كار در این است كه تو كه محمد یوسف خان هراتی هستی با چند نفر دیگر با علمای مشهد در یك جا در صحنین و بست امام خودتان امام رضا پناه بیاورید و آن بقعه مباركه را مأمن و كمینگاه خود قرار بدهید و بنای قتل و غارت را بگذارید و با چند قبضه و آلات حربیه هر شب از صحنین مقدس بیرون تاخته و خانه های مردم را غارت كنید و هر چه توانید مقتول سازید اگر حاكم ولایت با شما طرف بشود بگوئید ما اداره پلیس و مالیه و گمرك و غیرها را نمی خواهیم و از مشروطه غیر مشروعه بیزاریم و سلطان سابق خود محمد علیشاه را می خواهیم و عمارات اداره ای را خراب كنید چون چنین كنید ما نیز به حالت انقلاب درآمده برای صلاح دولت و ملت شما پادشاه شما را آورده بر تخت سلطنت جای می دهیم آن وقت شما را صدر اعظم وزیر جنگ خواهند كرد.

و در باطن امر قصدش از این كلمات این بود كه چون این مردم كودن و احمق به این سخنان فریب خورده به قتل و غارت مسلمانان مشغول شوند یكباره برای نظم شهر و حفظ تبعه و حقوق خود بهانه بدست آورده سپاه خود را از كمین بیرون و جمعی را در خون خود غلطان و اموال و اثقال مسلمانان و خزاین متعلق به صحن مقدس را كه به دست هیچ سلطانی درنیامده تاراج نماید.



[ صفحه 338]



یوسف خان هراتی فریب این نویدها را خورده فی الفور با چند تن از رؤسای اشرار و سیدی كه نام خود را طالب الحق گذاشته به صحن تازه حضرت رضا علیه السلام داخل شده با صد نفر از اشرار با تفنگ و آلات قتاله به تاخت و تاز بیرون تاختند علمای مشهد نیز فریب او را خورده به شوق مقدم پادشاه اسلام پناه محمد علیشاه تمامت خدام آستان و صاحبان مناصب و میرزا مرتضی قلیخان طباطبائی متولیباشی آستان ملك دربان و جمعی از تجار و اعیان را با خود یار و یاور ساخته مخارج خوردنی و آشامیدنی این جماعت اشرار و فساق را متحمل می شدند و این مردم جاهل شقی همه روز از صحن مقدس بیرون تاخته دست به خون و مال مسلمانان آلوده و پس از انجام مقصود به محل مقدس بازمی شدند.

هر قدر حكمران خراسان مرحوم علی نقی میرزای ركن الدوله كه به دیانت و حق شناسی ممتاز بود ایشان را پند و نصیحت می داد و می فرمود فریب این مردم كیاد محیل مفسد را كه در ظاهر دوست و در باطن دشمن گوشت و پوست شما هستند نخورید و هتك حرم محترم امام معظم خود را ننمائید سودمند نگشت و هم چنین گوش به مواعظ متولیباشی هم نسپردند.

و خود بنده راقم این مشروحه نیز هر چند نصیحت كردم اثر نبخشید و خلاصه اش این بود كه گفتم كار شما از دو حال بیرون نیست یا بر حق هستید یا به ناحق در هر یك از این دو صورت دربست حرم نشستن و فتنه و فساد برانگیختن عین معصیت و موجب غضب خداوند است زیرا كه اگر بر حق باشید از حضرت سیدالشهداء صلوات الله علیه ذی حق تر نیستید و آن حضرت به عزم اقامت حج با اهل و عیال و اصحاب خود از شدت ظلم اعداء در حرم خداوندی معتكف گردید و چون یزید پلید این پناهندگی را بدانست چند تن از اشرار را معین ساخت كه آن حضرت را در حالت احرام و اشتغال به ادای آداب مناسك حج دستگیر نمایند و چون امام حسین علیه السلام بر این امر واقف شد محض این كه فتنه در خانه ی خدا حادث نشود و برای وجود مبارك آن حضرت خون جمعی بی گناه در آنجا ریخته نگردد و حرمت



[ صفحه 339]



خانه خدا از جای برود زیرا كه در خانه خدا و آن مكان مقدس خون ریزی حلال نیست ازین روی حج را بدل به عمره فرمود روز ترویه هشتم ذی الحجه از خانه كعبه حركت فرموده در صحرای كربلا خیمه و خرگاه برافراشته با جماعت اعدای دین و گروه منافقین جهاد فرمود تا به دولت شهادت فایز گردید صلوات الله و سلامه علیه و علی اولاده و اقاربه و اعوانه و اصحابه اگر شما هم بر حق هستید از این مكان مقدس و روضه ی مطهر كه ثانی كعبه و زیارت آن به فرمایش رسول خدای صلی الله علیه و آله ثواب هفتاد حجه ی بلكه هفتاد هزار حج اگر را دارد ازین مكان بیرون شوید و در خارج شهر در هر كجا كه مناسب بدانید بكار خود مشغول شوید و حرمت حرم را از دست نگذارید و شرف مسلمانان و اسلام را از میان نبرید یا به هر جا كه شاه سابق شما جای دارد بروید مختصر این كه گوش به حرف احدی ندادند.

و چون ركن الدوله حكمران ولایت مردی با دیانت و امانت و خدای بین بود و بر پاره مفاسد فاجعه و مقاصد فاسده اطلاع داشت از حكومت استعفا داد و همچنان جنرال قونسول دولت انگلیس كه خیرخواه مسلمانان بود و جناب سید مبارك علیشاه خان صاحب بهادر كه معاون او بود به این جماعت و سایر خدام و كارگزاران آستانه مقدس پیغام فرستادند كه فریب دشمن را نخورید و از بست حرم بیرون بیائید و انگیزش فتنه و فساد نكنید زیرا كه این دشمن دوست نما در پایان كار توپ به حرام امام شما خواهد بست و تمام شما را خواهد كشت و به حرم محترم و مرقد منور جسارت خواهد ورزید و پادشاه شما محمد علی شاه به فرنگستان رفته است و اینك در ایران نیست هیچ نپذیرفته چه از طرف دیگر قونسول روس به آنها پیام می داد كه خاطر را پریشان مگردانید و از فتنه و فساد روی برنتابید تا زودتر شاه شما را بیاوریم و اگر بر حسب تكلیف ظاهر به شما بگوئیم از حرم محترم بیرون بروید شما به هیچ وجه پذیرفتار نشوید و به سخنان ما اعتنا نكنید بلكه در جواب بگوئید با شما جهاد می نمائیم و شما مردم روس را می كشیم.مختصر این كه تا یك ماه در این حیص و بیص و فتنه و فساد و قتل و غارت



[ صفحه 340]



بگذرانیدند و جمعی كثیر مسلمان و سادات را بكشتند تا این كه روز دهم ربیع الاخر سال یك هزار و سیصد و سی ام هجری صبحگاه قونسول روس به آن جماعت پیام فرستاد كه شما مردم اشرار باید سه ساعت به غروب مانده از بست حرم بیرون شوید و الا شما را و حرم امام را به توپ می سپاریم و قتل عام می نمائیم این مردم ساده لوح به همان نویدها و امیدها و معاهدات كه در میانه داشتند و این پیغام را بر حسب تكلیف ظاهر می پنداشتند و از كید باطن خبر نداشتند جواب دادند هر كاری می خواهی بكن ما از اینجا بیرون نمی رویم.

و مجددا از جانب دولت انگلیس به توسط جنرال قونسول پیغام آمد كه دو ساعت به غروب مانده كشته خواهید شد فریب او را نخورید و از بست حرم بیرون بروید این مردم نادان این حرف را باور نكرده به درشتی و ناملایمت جواب سخت دادند و در این وقت از مردم زوار و غرباء جمعی كثیر در حرم محترم جمع بودند و از همه راه ناآگاه كه بناگاه عصر شنبه دهم ماه ربیع الثانی سال یك هزار و سیصد و سی ام هجری دو ساعت به غروب آفتاب مانده در صحن عقیق و صحن جدید و صحن مسجد و جمیع بیوتات حرم محترم و دارالسیاده بالای سر مبارك و دارالتوحید پشت سر مبارك و دارالسعاده پائین پای مبارك و دارالحفاظ پیش روی مبارك و قبه منوره مبارك آن حضرت صلوات الله علیه كه هزاران مرد و زن و اطفال بی گناه كه به قصد زیارت آمده حضور داشتند مردم روس یك توپ مسلسل را با چند تن سالدات از طرف بازار سرشور و دو توپ مسلسل از بالا خیابان با چند نفر سالدات جنگجو و دو توپ مسلسل از پائین خیابان با جمعی قشون توپ زنان حركت كردند و یك توپ صحرائی قلعه كوب از باغ خونین و یك توپ كروپ دور زن از بالای كوه جمجه كه گلوله اش در حرم و صحنین افتاد پاره پاره گردیده جمعی را می كشت و همه آن گلوله های كوه شكن خار اشكاف به گنبد منور رسید خشت های طلا كنده می شد و چهارده گلوله به مسجد گوهرشاد رسیده خشت ها را خراب می نمود و به قدر نیم ذرع سوراخ سوراخ نمود كما قال الله تعالی «فاذا جاء وعد الاخرة لیسوؤا وجوهكم و لیدخلوا المسجد كما دخلوه اول مرة



[ صفحه 341]



و لیتبروا علوا تتببرا» بر این گونه قشون محارب از چهار جانب حرم محترم گلوله زنان وارد قبه منوره شدند بسیاری از مسلمانان را در میان بازارها شهید ساخته اموال آنان را به غارت بردند و از آن پس وارد صحن مسجد و صحن نو و عتیق گردیده و جمعی از مسلمانان را هدف گلوله توپ مسلسل ساخته صحنین مقدسین را كه سلاطین بزرگ غیر مسلمان داخل نمی شدند جماعت سالدات سواره و پیاده با سگهای شكاری و اسبهای سواری اندر شدند و بسی قتل و غارت نمودند و با فوج روسیه و توپ مسلسل داخل ایوان طلا گردیده از تصادم گلوله ها آیینه ها شكسته شد و درهای طلا و نقره را گلوله در سپرده خرابی نمودند و بر این حال توپ زنان وارد دارالتوحید پشت سر ضریح مبارك شده تنی چند بیگناه را بكشتند و بالای پشت بام حرم توپ مسلسل برده از بالا به پائین توپ زده بسیاری از مردمان را تباه ساختند و نیز توپ مسلسل سواری را با اسبان سواری و سگها در قبه مباركه پهلوی مرقد مطهر وارد نموده جمعی را هدف تیر و گلوله نمودند و جارها و چهل چراغهای بلور حرم و قبه منوره را درهم شكستند و لاله های بالای ضریح و بالا سر ضریح مطهر و روی مرقد منور را خراب كرده بشكستند.

زائرین حرم محترم و پناهنده آن مأمن هر دو عالم را از پای درآوردند یك عدد علم مرصع بالای ضریح مقدس كه هفتاد هزار تومان بها و از سلاطین تیموریه هندوستان تقدیم نمودند به ضرب شمشیر و تفنگ و نیزه درهم شكسته تاراج كردند و هم چنان به طرف ضریح مقدس هجوم آورده یك سره قفل بزرگ نقره ضریح را به ضرب تیر و تیشه شكسته داخل ضریح شدند قفل نقره را و هر مقدار زر و جواهر در اندرون ضریح بوده برداشتند و بردند و در خزانه حرم محترم را شكسته هر قدر جواهر و اشیاء گرانبها یافتند بردند و خون بسیار از كشتگان در قبه مطهره و حرم محترم و صحنین مقدس و مسجد جاری ساختند و پس از آن به قتل خدام حرم محترم كه در آن مقام مقدس پناهنده بودند توجه كرده آن جماعت را به توپ سپردند بانگ الامان از آنان بلند گردیده جملگی را اسیر كردند و تا صبحگاه در صحن عتیق در همان





[ صفحه 342]



مكان محبوس بودند و باران بر آنان ریزان بود.

و از این گونه حملات وحشیانه معلوم بود كه جز خرابی مسجد مسلمانان و بقعه امام علیه السلام مقصودی نداشتند و از عكس آنجا مكشوف می آید كه اشرار بالا سر گنبد مطهر و گلدسته نبودند چه محل ایشان هزار قدم دورتر از گنبد و گلدسته بوده بعد از آن متولی باشی و بعضی از خدام را چون اسیران از حرم محترم كشیده در زیر باران در صحن نو محبوس نمودند و تا صبح فردای آن روز نگاه داشتند و هنگامه عاشورا نمودار شد اگر مردم ایران پادشاه خود را از سلطنت كنار نمی دادند این گونه خصم خود را بر خود چیره نمی ساختند پادشاه اسلام خود را از دست دادند به چنین بلائی مبتلا شدند.

تعجب از بی حسی و سوء تدبیر و بی انصافی اولیای دولت مملكت ایران است كه هر قدر ركن الدوله فرمان فرمای خراسان برای دفع اشرار مال و رجال خواست بطفره گذشت و در جواب گفتند اگر نمی توانی دفع اشرار را بنمائی دفع آنها را به مأمورین روس تفویض كن تا خود آنها به قوه ناریة اشرار را از میان برگیرند و مردم روس همین امر را دست آویز كرده، كردند آنچه كردند و به مقاصد مكنونه دیرینه خود پیوستند اما ندانستند كه چگونه و وقتی دانستند كه پشیمانی آنها سودمند نبود



من از بیگانگان هرگز ننالم

كه با من هر چه كرد آن آشنا كرد



در هر صورت جمعی كثیر از مرد و زن و صغیر و كبیر كشته شدند و بسیاری اموال به تاراج و یغما رفت و یوسف خان هراتی و سایر اشرار را پوشیده فرار دادند و چند نفر بی گناه را اسیر ساختند. روز دیگر قونسول انگلیس و قونسول روس با كمال جلال وارد صحن مقدس شدند قونسول انگلیس چون خوش فطرت بود چون نزدیك به بست حرم محترم رسید از كالسكه فرود و سواران انگلیسی كه همه مسلمان بودند از مركبها پیاده گردیده و معاون قونسول انگلیس كلاه از سر برگرفته به قبه مطهر امام والا مقام علیه الصلوة و السلام به تعظیم و سجود درآمده و گفت از این حركت روسیها بسیار متأسف



[ صفحه 343]



هستم چه كنم هر چند نصیحت كردم مسلمانان گوش ندادند تا سه روز درهای حرم مطهر و صحنین منور بسته و سالدات روس چاتمه زده بودند بعد از آن درها بازگشت و به زیارت مأذون شدند و تا سه روز آن اماكن مقدسه را از آلایش خون و غیره بشستند و چند نفر مجروحین را در شفاخانه انگلیس برده به معالجه پرداختند و تا هفت روز چاتمه سالدات روس در صحن نو بود آنگاه برداشتند و بعد از سه روز از این واقعه قونسول روس بیست و چهار توپ در علامت فتح برگشود و در ارك شهر جشن گرفت و مجلس عیش و طرب بر پای كرد و تا مدت یك ماه یا بیشتر مردم روس در هر دو صحن مطهر با زنها و اطفال خودشان آمد و رفت داشتند و از آن پس به حكم دارالخلافه طهران به ترك آمد و شد گفتند.

و بعد از سه ماه شاهزاده نیرالدوله مرحوم به حكومت خراسان بیامد به تعمیر قبه مباركه پرداخته محل سابق دور صحنین مقدسین را بست گذاشتند و به كلی عبور و مرورشان را موقوف داشتند و پس از روزی چند یوسف خان سرخیل اشرار گرفتار و در عرصه قتل و دمار آمد و طالب الحق هم به غضب و سخط حق مبتلا شد می نویسند در آن توپ زدنها یكصد و چهل خشت طلا از گنبد مطهر به زیر افتاده بود.

بالجمله خلاصه نگارش سید جلیل سید شهسوار علیشاه دام بقائه مرقوم شد پاره اشعار نیز از شعراء مسطور داشته كه چندان به نگارش آن حاجت نمی رود. اكنون از خلاصه مندرجات روزنامه حبل المتین كه در كلكته هند نوشته و مدیر آن جناب مؤید الاسلام سید نبیل كاشانی به ممالك روی زمین منتشر می كردند و روزنامه های دیگر كه اضافه بر مسطورات سابقه باشد مرقوم می داریم، جناب مؤید الاسلام در روزنامه حبل المتین در شماره و نمره چهل و دوم مطابق روز دوشنبه بیست و پنجم جمادی الاولی سال یك هزار و سیصد و سی ام هجری چنین بدایت و رقم می فرماید:

«انا لله و انا الیه راجعون - السلام علیك یا امیرالمؤمنین السلام علیك یا فاطمة الزهرا اعظم الله اجوركم فی مصیبة ذریتكم الطاهرة علی بن موسی الرضا صلوات الله علیهم» بزرگترین مصائبی كه به اسلام و اسلامیان وارد شده واقعه مشهد مقدس رضوی و وحشت كاری روس نسبت به آن مرقد مطهر است و كمتر از مصیبت



[ صفحه 344]



كربلا نیست از بدو اسلام تا كنون چنین مصیبتی به ملت اسلام وارد نشده است واقعه بمباردمان روسیان به مرقد مطهر رضوی وارد گردیده بر پستی حركات و دنائت این جماعت آن چند دلالت دارد كه موجبات تنفر قلوب تمام مسلمانان روی زمین را فراهم كرده هرگز قابل عفو و اغماض نمی باشد در ادوار روزگار بسی ظلم و آزار به مردم اسلام رسیده لكن صد یك این مظلمه نیست این حركات روسیه در مشهد مقدس و این سنگدلی و عدم ترحم یكی برای تلافی شكست فاحشی است كه از ژاپونیها خورده اند اما تا دامنه قیامت دامان خود را به لوث بدنامی آلوده ساختند همانا این مرقد مقدس نه به اهل ایران تنها اختصاص و محل اعتقاد است بلكه چهارصد ملیون یعنی هشت صد كرور نفوس اسلامیه بدون استثنا محل مقدس و واجب الاحترام را لازم الحرمة و الاحتشام می شمارند و این حركت برای برافروختگی تمام مسلمانان ایران و هندوستان و تركستان و دیگر بلاد است و از این كردار نابهنجار تخم خصومت ایشان را تا قیامت نسبت به خود سبز و خرم ساخت.

عجب این است كه مردم روس در چنین اوقاتی كه عموم اروپائیان دعوی اشاعه انوار تمدن می نمایند مرتكب چنین حالتی وحشیانه شدند دولت انگلیس بباید بداند كه وقعه مشهد مقدس نه آن اندازه سخت و بزرگ اثر عظیم در قلوب مسلمانان عالم افكنده كه بتواند به مخابرات رسمیه و ابراز نزاكت سیاسیه تدارك و تلافی نماید بلكه اگر انگلیسیان به ترك اتحاد روس هم تصمیم دهند كیفر آن گناه عظیمی كه در اتحاد روس مرتكب شده و مورث این واقعات گردیده نتواند شد حتی پاره روزنامه های عالم كه هواخواه روس هستند تصدیق دارند كه به الفاظ پردازی تسكین قلوب مسلمانان حاصل نمی شود در وصول این قضیه می نویسد كه به طوری كه مرقوم نمودیم اشرار به دستور العمل روس ها در حرم و صحن مقدس متحصن و مشغول شرارت شدند.

از اتفاقات روز یكشنبه چهارم ربیع الثانی جمعی از متحصنین به محله سراب



[ صفحه 345]



به استقبال شجاع التولیه كه گویا با مسلك ایشان شریك و به آستانه مبارك می آمد رفتند دو خیابان بالا با نایب حبیب كمیسری سابق پلیس مصادف گشته او را می كشند و دویست نفر پلیس بارك رفته از ایالت اجازه تفرقه متحصنین را می خواهند ایالت به موجب معاهده ی كه با روسیان داشت فورا به قونسول خانه روس رفته استعفا می نماید روز دیگر از طرف جنرال قونسول اعلانی چاپ و منتشر می شود كه سه روزه باید متحصنین متفرق و خلع اسلحه نمایند و از جانب خراسان برای قشون ایران و نظمیه تعیین رئیس می كنند علمای اعلام به مسجد رفته متحصنین را موعظه و نصیحت می فرمایند و آنها نیز قرار دادند متفرق شوند اما از طرف قونسول گری بر خلاف آن پیغام می رود.

و روز جمعه نهم تمام علما در منزل مرحوم میرزا عبدالرحمن مدرس فراهم گردیده حكمی رقم می كنند كه امروز بر تمام متحصنین واجب است كه خلع نموده عموم كسبه و تجار دكاكین خود را بازنمایند تا رفع فتنه بشود و اسباب هتك احترام نسبت پیش نیاید آن جماعت هم عموما اطاعت نمودند چون این كار مخالف خیال جنرال قونسول روس بود مبلغی زر و سیم در میان زنان فواحش پخش كرده تا در بازار ریخته آشوب برآورده و با چوب و چماق اسباب بستن دكاكین و آشوب شهر را فراهم ساختند.

و مردم روس همین هیاهو را دست آویز نموده توپ به شهر و عمارات آستانه و مساجد مقدسه بستند و قریب سی توپ مسلسل و چهار تیره و پنج تیره و شربنل مذكور می دارد كه در شهر و حرم محترم و اطراف آن آتش افشان شدند و از صدای مهیب آن بسی زنها بیهوش و بی خود و بسی زنها باردار بار خود را بیفكندند و از دو ساعت به غروب آفتاب مانده تا نیم ساعت از شب گذشته این بمباردمان طول كشیده و این وقت جمع كثیری سالدات و قزاق با چند عراده توپ از بالا خیابان وارد صحن عتیق شدند و در جلو پنجره فولاد میان صحن مقدس توپ مسلسل را به توحید خانه مباركه و حرم محترم بستند و در این مدت چه بسیار كسان در كوچه



[ صفحه 346]



و بازار و خیابانها و صحنین و مسجد بدون آگاهی هدف گلوله تباهی گردیدند و چه اشخاص در توحید خانه و مقابل ضریح مقدس شهید افتادند و داخل عمارات مباركات گردیده با پای در چكمه از ضریح مقدس بالا رفته قبه ها و سر طوقهای جواهر و فرش و پرده هر چه بود از دارالسیاده و دارالسعاده طلا و نقره درها و شمشیرهای مرصع و كشكول مرصع سلاطین قدیم و جواهر آلات را به تمامت بردند و بسی اسباب بلور را شكستند و داخل مسجد گوهرشاد شدند جمعی را در آنجا به قتل آوردند و درب مدرسه میرزا جعفر را شكسته تمام حجرات طلاب را غارت كردند بازار زرگرها و جواهریها و صرافها را شكسته و غارت نمودند.

از آنجا دو ساعت از شب گذشته توپها را آورده در صحن جدید را شكسته داخل شده جمعی را كشته و غارت كرد دكاكین بست را كه خلاص كرده داخل مدرسه خیرات خان شده حجرات آنجا را هم غارت نمودند كشیك خانه خدام را چاپیده خدام و طلاب و زوار را تماما در صحن جمع كرده اطراف آنها را سالدات روسی محاصره كردند تا دو شبانه روز اطراف صحن مقدس و عمارت مباركات را آلوده ساخته بسیاری از اطراف گنبد و گلدسته مسجد و حرم محترم و سر درها به ضرب گلوله توپ ریخته و بسیارها از خانه های شهر ویران و مردم شهری كشته كه هنوز جنازه دویست نفر بعد از سه روز در صحن مقدس بر زمین مانده است.

عجیب تر این است كه رؤسای متحصنین مثل یوسف خان و محمد خان قریش آبادی و حسین خان تبریزی و هادی خان عراقی و كریم وكیل و محمد علی وكیل و نایب علی اكبر خان و نایب علی خان و جز ایشان و تفنگ چیان این اشرار احدی گرفتار نشده معلوم نیست از كجا آنها را فرار داده اند از این بزرگتر رخنه در اسلام واقع نشده است از قراری كه تخمین می نمایند هفت ملیون لیره اموال و جواهر آستان مقدسه غارت شده و به همین مقدار اموال كسبه و دكاكین و تجار و نقود ایشان و اموال مردم شهری از میان رفته است هنوز جزئیات امور به دست



[ صفحه 347]



نیامده است و در حبل المتین شرحی مفصل می نگارد كه با مسطورات سابقه چندان تفاوتی ندارد و می نویسد از قونسول خانه روس در پنهان پول برای اشرار و یوسف و سید محمد یزدی حائری مشهور به طالب الحق می فرستادند و تعمدا اعیان و اشراف مشهد مقدس را توهین می كردند و با ته تفنگ و ضرب تازیانه آزرده خاطر می ساختند و از جانب حضرت و الاشعاع السلطنه برادر اعلی حضرت اقدس همایون محمد علیشاه شایعات می دادند و به وصول موكب آن اعلی حضرت مژده می رسانیدند و مقصد اشرار سه مطلب بود:

نخست این كه دولت ایران مشروطه نباشد دوم آزادی و دعوت اعلی حضرت محمد علیشاه بر تختگاه سوم امنیت تامه از طرف ایالت خراسان به امضاء دو نفر قونسول روس و انگلیس در عفو عمومی اشرار تا متفرق شوند و نزدیك بود این عمل تمام شود و قونسول انگلیس نیز در این كار سعی و كوشش داشت و چون مخالف نیت قونسول روس و مقاصد او صورتی دیگر چنان كه مذكور شد به بازار آورد تا رسید به آنجا كه رسید و سیصد و شصت و هفت گلوله توپ شربنل به طرف گنبد مطهر و عمارات و ایوان متصل به حرم محترم و دیگر اماكن شلیك نمودند و از آن جمله یازده گلوله شربنل به گنبد مطهر طلا و قبه منوره وارد آمد مقدار چهار انگشت فشنگ تفنگ و توپ مسلسل برتوی صحنین و مسجد و سقف عمارات ریختند.

و در ذیل مراسله دیگر كه مبسوطا در حبل المتین یاد كرده اجمالش این است كه ما در این واقعه اسلام سوز نمی توانیم مردم روس را ملامت كنیم چه ایشان از روی سیاست مدنیه و نقشه قدیم خود كار می كنند و مسلمانی ندارند و اعتقاد به احترام معابد و مشاهد مقدسه مسلمانان نمی كنند نهایت امر این است كه خواهند گفت روسیها بر خلاف تمدن و تهذیب عالم رفتار نموده مقامی را كه چهارصد ملیون مسلمانان محترم می دارند احترام نكردند و هم چنین بر خلاف سیاست رفتار نموده اند كه چهل ملیون رعایای اسلامی خود را دشمن و دلخون ساختند



[ صفحه 348]



اما چون روسیها در هنگام پیشرفت مقاصد سیاسی خود هیچگاه توجهی به خیالات عمومی نداشته و عقیدت رعایای خود را در هر موقعی با هیچ برابر آورده در این وقعه هم به مسلك دیرینه خود رفتار كرده اند.

اما انگلیسیان كه دولت متعاهد با روس در معاملات ایران و همواره بر خلق جهان نمایان می سازند كه معابد و اماكن متبركه را كه اقوام كثیری محترم می شمارند باید محترم شمرد چرا در این معامله روسیان با مسلمانان و قضیه مشهد مقدس به سكوت همراهی نمایند اگر چه انگلیسیان با روسیان همراهی نكرده اند و فقط قشون روسیه مرتكب این عمل ناخجسته شده اند اما چون به دقت بنگریم مكشوف می شود كه این اقدامات روسیه در مشهد بدون تجویز انگلیس نمی شود چه در هر اقدامی با هم بوده اند لذا اگر انگلیسیان مورث جرأت آنها شد جنرال قونسول انگلیس می نمود تعرض روس ممكن نبود همان سكوت انگلیس یكی این كه یك جمع كثیری از چهارصد ملیون مسلمان در هندوستان حق تعرض داشت جای دارند و حق دارد كه رعایای خود را در آشوب و اندوه انقلاب كه دیده آزاد بكند.

دوم اقدامات روسیه در خراسان مضرات سیاسیه برای انگلیس داشت و اسباب انقلابات سرحدات انگلیس می شود چه حمله روس بر انگلیس از طرف خراسان به هندوستان پوشیده نیست علاوه بر اینها دولت انگلیس با دولت روس تعهد حفظ استقلال دولت ایران را نموده چه استقلال ایران باعث امنیت هندوستان می شود و این اقدامات روسیها در مشهد مقدس با استقلال دولت ایران منافی است باید گفت یا دولت انگلیس در این اقدامات وحشیانه روس با روس شریك بوده یا راضی به این رفتار ناستوده است.

دیگر این كه انگلیس در این سكوت رنجش قلوب تمام مسلمانان را كه یك قسمت بزرگش در هندوستان است از روسیه اراده كرده باشد در هر صورت روس و انگلیس مسلك قدیم خودشان را در ایران از دست نمی دهند. مردم انگلیس به طور



[ صفحه 349]



نرمی و محبوبیت كار خود را پیش برده و روسیان به خشونت و منفوریت آمال خود را تعقیب و ایرانیان را در خوف و رجا گذاشته اند و هر گونه اعتراض و اختلافی هم كه در معاملات ایران ظاهر می شود مبنی بر پلتیك و قصد بزرگ ایشان اضمحلال استقلال ایران و این سلطنت اسلامی است و در باطن امر این دولت قدمی بر خلاف همدیگر برنمی دارند و اگر گاهی نیز اختلافی ظاهر نمایند جنگ زرگری است.

و بعد از نگارش این مشروحات می نویسد: ما كاری به این امور نداریم و شرحی یاد می كند كه رجال دولت علیه نیز بی تقصیر نیستند اگر در ابتدای امر اقدام می كردند و اشرار را كه قوتی نداشتند خاموش می ساختند عاقبت امر به این جا نمی كشید و اگر میرزا مرتضی قلیخان متولی باشی این اشرار را در صحن مقدس محبوس می ساخت مانعی نداشت و اسباب پیشرفت او به همه جهت موجود بود آیا به چه سبب رجال با قدرت خراسان را چند ماه قبل از واقعه به طهران جلب نموده و ركن الدوله را كه امتحانات سوء نیت عدیده داده به ایالت خراسان فرستادند آیا نمی دانستند ركن الدوله آلت پیشرفت مقاصد روس است سردار سعید را با آن خدمات عالیه كه در خراسان ظاهر ساخت چرا به طهرانش كشیدند از سه ماه به این طرف كه قشون روس وارد خراسان گردید چرا از طرف دولت استعداد به مشهد نفرستادند و جلوگیری از افساد جنرال قونسول روس نكردند آنچه باید دانایان بفهمند فهمیده اند و عنقریب پرده ها مرتفع و اعمال و نیات هر كسی منكشف خواهد گشت «با آل نبی هر كه درافتاد ورافتاد».

و در شماره چهل و سوم مطابق دوم جمادی الثانیه سال مذكور روزنامه حبل المتین می نویسد پس از آن اقدامات روسیها و گرفتار كردن میرزا مرتضی قلیخان متولیباشی فهرست كتب خانه و ذخایر و خزاین متبركه را به سختی بگرفتند و نیز نوشته از متولیباشی گرفتند كه روسیها چنان كه سزاوار بود احترام حرم محترم را منظور داشتند و متولیباشی را رها كردند و نیز نوشته به امضای



[ صفحه 350]



علمای خراسان در حسن سلوك و درست رفتاری قشون روس مأخوذ داشتند اما این حركات در هیچ نقطه از نقاط عالم مخفی نماند و جنرال قونسول انگلیس دید و دانست و البته مكلف است كه به دولت خود اطلاع صحیح بدهد و مردم خراسان این گناه غیر مغفور را بر گردن رجال مركز می گذارند. روسیان از دیرباز عاشف كتب خانه حضرتی و خزائن و ذخایر و اشیاء عتیقه مشهد مقدس بودند و به این دست آویز به خیالات خودشان نایل شدند چنان كه زینت بزرگ موزه به طرز برغ از غارت كتابخانه شاه صفی در اردبیل است می نویسد غرض عمده دولت روس و ایطالیا این است كه در میان مسلمانان و نصرانیها مخالفت و مقاتلت افكنده و خودشان به مقاصدشان برسند.

و در شماره چهل و چهارم حبل المتین سید كه مطابق نهم جمادی الثانیه سال مذكور است و عكس روضه رضویه مشهد مقدس و وضع بمباردمان روسیان و خرابیهای آن را در روزنامه لندن اشاعه داده اند شرحی مبسوط از یكی از فضلای مشهد مقدس مرقوم داشته كه مفاد مسطورات سابقه و پاره حیل مختلفه و تدابیر روسیه است.

و در پایان آن می نویسد گلوله های توپهای قلعه كوب بیشتر به گنبد طلای امام غریب علیه السلام وارد شده است و به این نحو شرح می دهد: در صحن كهنه ایوان عباسی 16 تیر در مسجد ایوان در حرم دوازده تیر گنبد ایوان مقصوره بیست تیر سردر ساعت شش تیر سردر نقاره خانه مباركه سه تیر گنبد طلای مبارك سی و سه تیر در صحن نو سردر سمت خیابان پنج تیر سردر آشپزخانه مباركه هفت تیر ایوان طلا سه تیر و این جمله یك صد و پنج تیر می شود.

و در شماره اول جریده حبل المتین مطابق شانزدهم جمادی الثانیه كه به واسطه تجدید سال شماره از نو می شود نیز شرحی غم انگیز مرقوم و بعد از نگارش قصیده مصیبت آمیز می نویسد مواد ذیل را در 27 می سنه ی 1912 مسیحی كمیته مركزی آل اندیا شیعه كانفرس در لكهنو از اكثریت آراء گذرانیده است.



[ صفحه 351]



ماده اول قشون روس كه بی احترامی و بی ادبی نسبت به مرقد مطهر امام غریب علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة و الثنا نموده كه تمام اقوام مهذبه دنیا با كمال نفرت در آن می نگرند و به تمام مسلمانان عالم خاصه فرقه شیعه صدمه عظیم رسانیده كه برای بیان آن الفاظ یافت نمی شود از حكومت مهربان خودمان كه در حفظ جان و مال ما همه گونه اهتمامات دارد استغاثه تلافی می نمائیم كه برای بی احترامی مذهبی و ایمانی ما دادرسی فرماید و از این گونه حركات وحشیانه جابرانه جلوگیری نماید و اهتمام كند كه نقصاناتی كه بر آن روضه مطهره وارد آمده تلافی شود و از بمباردمان خسارتی كه بر آن گنبد مطهر و ضریح مقدس وارد شده تعمیرش را از مرتكبین بخواهد و هر گونه تلافی مافات كه ممكن شود نموده رعایای وفادار خویش را موقع شكرگذاری بخشد تا اندكی تلافی آن صدماتی كه دلهای ما را پاش پاش ساخته بشود.

ماده دوم ماده فوق به حضور وزیر هند به توسط حكومت محلی تقدیم گردد. ماده سوم چنین تجویز یافته كه یازدهم ربیع الثانی را برای یادگار این ماتم عظیم جمیع مسلمین در هر مقام كه باشند مجالس عزا برپا نمایند، ماده چهارم تجویز یافته است كه یك مجلس عظیم الشأنی از جانب كمیته مركزی آل اندیا شیعه كانفرنس برای ادای مراسم تعزیت و اظهار غم و الم در این وقعه ی اسلام سوز در لكهنو منعقد گردد و از جمیع مؤمنین و انجمن های تحت آل اندیا شیعه كانفرنس خواهش شود كه رسم عزاداری را همین قسم ادا نمایند.

و در شماره سوم مطابق هشتم رجب سال مذكور حبل المتین مسطور است كه از خراسان نوشته اند سوای طالب الحق هیچ یك از اشرار گرفتار نشده اند و تنی چند هم كه در میان اسرا بودند تاجر باشی روس عینا و علنا آن ها را مرخص و جمعی بی تقصیر را به حبس فرستاد و نوشته می خواستند بگیرند كه به مال آستانه و خزانه و كتابخانه حضرتی و جواهر ضریح مقدس دست نخورده است آن اشخاص نیز ناچار نوشته را كه بدوا میرزا مرتضی قلی خان متولیباشی مهر كرده بود



[ صفحه 352]



امضاء كرده پس از آن مرخص می شدند، متجاوز چند كرور مال تجار و زرگر كسبه و فیروزه تراش به یغما برفت چندان كه سالدات یك سر قلیان فیروزه یا یك توب برك را به دیناری و سیگاری مبادله می كردند اموال حضرتی از جواهر و كتابهای خطی و قرآنهای خطی و غیره و شمشیرهای سلاطین هند و سرطوق مكلل به انواع و اقسام جواهر در بالای ضریح مطهر قالیچه های ابریشمی و قالیهای زرباف و قداره قطب شاه هندی و جیقه های مروارید غلطان و جز آن كه بالغ به سی كرور روپیه هند در بازارهای پاریس به قیمت خواهد رسید به جمله در شب یازدهم مفقود و ناپدید شد.

اما یوسف خان و محمد بعد از آن كه تربت و توشیز و نیشابور و غیره را چاپیدند آهنگ حركت به سیستان را داشتند و از دنبال آنها سالدات و قزاق در حركت بودند در حدود بیرجند از وزیر مختار روس تلگراف آمد كه قشون روس از تربت تخطی نكنند بعد از چندی محمد به طرف نیشابور و یوسف خان به فریمان مراجعت كردند جماعت بربریها یوسف خان را گرفتند به خازن الملك نایب الحكومه اطلاع دادند نایب الحكومه یوسف خان را با چند سوار به طرف مشهد روانه كرد قونسول روس از ترس استنطاق یوسف خان و كشف پاره ای مخفیات در مقام ممانعت برآمده و پولی برای بربریها فرستاد كه او را به خاك روس فرار دهند اما آنها نپذیرفتند و یوسف خان را به سواران دولت ایران تسلیم كردند و آخر الامر در عرض راه در میان قفقازیها و ایرانیها كه مانع بردن یوسف خان بودند جنگ افتاد چند سوار ایرانی مقتول و یوسف خان را در بین جنگ گلوله ریز كرده نعش او را به مشهد آورده بردار كشیدند.

می نویسد نقصانات جانی كه از روی تحقیق معلوم شده ازین قرار است از اهالی شهر مشهد دویست و هفتاد و شش نفر از اهالی اطراف مشهد یكصد و هفتاد و دو نفر از زوار بربری و هندوستانی و غیره شصت و چهار نفر از قفقازی و افغانی و بخارائی و غیره سیصد و چهل نفر از زوار سایر بلاد ایران سیصد و هفتاد و دو نفر شهید گردید. من جمله جسد سیصد و هفت نفر به دست آمده اجساد سایرین



[ صفحه 353]



شب هنگام در گاریها ریخته به خارج شهر برده اند تا معلوم نشود عده مجروحین بیش از اینها است فعلا بر حسب ظاهر شهر مشهد و حرم محترم به دست ایرانیان است لكن در باطن مردم روس هر چه می خواهند می كنند. مرتضی قلیخان متولیباشی نماینده حزب اعتدال هنوز هم به تولیت باقی و محل شماتت بیگانه و آشنا است تا چرا نوشته رضامندی به روسها دادی در جواب می گوید اگر نمی دادم مثل ثقة الاسلام به دارم می فرستادند تمام خرابیها را متولیباشی نموده و می گویند از مركز مأمور بوده است ولی عقیده ما این نیست چه او را شخصی خودرأی و خودپسند و نفع پرست می پنداریم در این غارت گری یك مبلغ هنگفتی هم به كیسه متولیباشی رفته و عنقریب است برای فروش آنها به سیر و سیاحت اروپا رهسپار آیند.

افسوس علاج درد پنهانی ما - صد حیف كه چاره پریشانی ما - در دست كسانی است كه پنداشته اند - آبادی خویش را ز ویرانی ما. آنچه در این چند نمره حبل المتین و پاره مرقومات دیگر ملاحظه شد خلاصه آن در این اوراق مسطور گردید.

و اگر بخواهیم بقیه مشروحات و اشعار مصائب كه به زبان فارسی و عربی در جراید مختلفه به چاپ رسیده و پاره را برای بنده فرستاده اند مرقوم بداریم بسیار مطول و مبسوط می شود و از مقصود و مرادی كه داریم خارج می شویم، و از جمله این شعر از قصیده ایست كه جناب جلال الدین مولی محمد بن شیخ ابی تراب شیرازی مرودشتی در شكایت ازین قضیه هایله معروض داشته است:



یا قاصدی من بنور الله مغموس

و یا زائری من بارض الطابه مرموس



و منها



یا عین جودی دما بالدمع و انسكبی

لسر یوم علی الاسلام من رؤس



یوم تزلزل فیه العرش ذا عظم

یوم عبوس و الاسلام منحوس



الی آخر القصیده و دیگر این قصیده است كه جناب آقا شیخ آقا بزرگ نجفی خراسانی ابن ملا عبدالرحمن خادم پنجم كشیك آستانه مقدس رضوی صلوات الله علیه به عرض رسانیده و مطلع این قصیده این است:



القلب من كثرة الاحزان فی ظلم

و العین تسكب دمع اللهف و الندم



یا لیت ما طلعت شمس و ما غربت



[ صفحه 354]



و از این جمله است:



و لا تری قبة الاسلام فی هدم

یالهف من ازحام فی الرواق وفی



جنب الضریح و عند القبر للحرم



و منها: و حالهم هذه و الرؤس یضربهم

من الجوانب و الاطراف بالقدم



الی آخرها

چون اصرار كرده بودند كه اشعار مذكوره را در این كتاب به یادگار نگارم این چند بیت مسطور شد و این دو قصیده متجاوز از هشتاد بیت و در كمال فصاحت و فضیلت است و ما برای تبیین امر و اقتضای تاریخ نگاری به این مقدار كه رقم كردیم اكتفا نمودیم.